رسیده بودیم به هیجان انگیز ترین قسمت های ابراز احساساتِ عشقولانه ی مهندس موبلوند به خانم نیلیِ ذوق مرگ، که تلفن همراه بی شعورم در اوج قضیه، شروع کرد به آپدیت شدن و حسمون رو پوکوند!!!
+وقت نشناسِ عوضی!!!
+موهای سرمو میکندم یعنی... داشتم پر پر میکردم خودمو!!!
حیف که هنوز کارم لنگ این تیکه آجرِ خرفته... وگرنه رنده ش میکردم :|||
بعدشم رو میبردم به نامه نگاری با کفتر چاهی!!!
+اکسپریای احمقِ خنگ!!! این پلاس آخری بدجور ته دلم مونده بود:))))
اخخی! البته اکسپریا که خیلی خوبه! من تا پارسال داشتمش طفلک بچه ی خوبی بود.. چقد باهاش خاطره دارم...
اره منم راضیم ازش.
منتها حق نداشت بی اجازه ی من آپدیت شه.
صاحابشم ناسلامتی:))))
از این به بعد با گوشی 1100 حرف بزن ..اخه به این گوشیای جدید اعتمادی نیست زرتی وسط جای حساس قطع میشه
نامه نگاری با کفتر چاهی امنیتش بیشتره:)))
عه حتما لازم بوده اکسپریات آپدیت بشه، غر نزن، عوضش یه بار دیگه همه این مقدمه سازیای مهندس موبلوند باید تکرار بشه تا بتونه ابراز احساساتِ عشقولانه بکنه، مزه میده که
اره هی به تعویق انداختم، دیگه خودسر شروع کرد ب اپدیت شدن:)))
مقدمه سازیاش ته قلبم. بچم مقدمه هم بلد نیس بچینه ی راس رف سر اصل مطلب:)))
:)
یه فهرست بی نظیر از وبلاگ هایی که تازه به روز شدند. فوق العاده است...شما هم وبلاگت رو اضافه کن